بعد از اعتراضات دیماه سال ۱۳۹۶ زمین سیاست در ایران شاهد ورود یک نیروی جدید و تازه وارد به عرصه بود. با تداوم اعتراضات اجتماعی حول مسائل اقتصادی و معیشتی این حضور تا این لحظه ادامه دارد و آنچه که از نتیجه ۴۰ سال بیتدبیری حکومت، فساد ساختاری، آتشافروزیهای جمهوری اسلامی در خاورمیانه و تحریمهای سنگین آمریکا قابل پیشبینی است، این نیرو نه تنها از عرصه به در نخواهد شد که به احتمال زیاد بر قدرت آن افزوده شده و اولویتهای مطالبات اجتماعی در ایران را به طور کامل تغییر خواهد داد.
از زمان گسترش بیسابقه اعتراضات دیماه به ۱۰۰ شهر ایران، گمانهزنیها و ادعاهای فراوانی درباره منشا شکلگیری و از آن مهمتر، سر و مدیریت کننده این اعتراضات مطرح شده است. از فرزند شاه سابق ایران تا ریاستارتیها، آمدنیوزیها، عدالتطلبان اسلامی(بهاریها)، اصولگرایان منتقد دولت(علمالهدی و …) مدعی این اعتراضات هستند. این اقدام طبیعی است، زیرا هر فرد و جریان سیاسی سعی دارد نیروی هولناک این اعتراضات را پشتوانه خود معرفی کند و از آن هویت گرفته یا در حال و آینده سیاسی ایران از آن سود جوید. در این میان نقش و ادعای یک کانال تلگرامی برجستهتر از نقش و ادعای سایر مدعیان است.
کانال تلگرامی آمد نیوز با ۱.۲میلیون مشترک در زمانی که بیشتر رسانههای داخلی و خارجی انواعی از انکار یا سانسور را درباره اخبار اعتراضات دیماه اعمال کردند بدون هیچ ملاحظهای هر عکس، فیلم و خبری که از اعتراضات به دستش رسید یا به دست آورد را منتشر کرد. در زمانی که رسانههای فارسی زبان جریان اصلی معطل سنجش صحت و سقم ویدئوها و اخبار بودند این کانال تلگرامی سرعت انتشار اطلاعات را در دستور کار خود قرار داد و نه تنها این ریسک را کرد که در این میان اخبار غلط و دروغ منتشر شود، که با استراتژیای که انتخاب کرد از اخبار دروغ و شایعات نیز به نفع خود سود جست. سانسور اخبار و اطلاعات و فیلترینگ گسترده اعمال شده توسط جمهوری اسلامی نیز بهترین و بیشترین خدمت را به آمدنیوز کرد تا یکهتاز میدان و منبع اصلی اخبار اعتراضات شود.
کانال آمد نیوز با رایزنی مقامات جمهوری اسلامی و صاحبان تلگرام فیلتر شد؛ اما ظرف چند ساعت کانالی که به جای آن شروع به فعالیت کرده بود دوباره میلیونی شده و حالا تعداد مشترکان آن به بیش از ۱.۷ میلیون نفر رسیده است. مشخص نیست چه تعداد از این مشترکین باتها و اکانتهای فیک ساختگی هستند؛ اما به هر حال بخش زیادی از مشترکان این کانال افراد واقعی هستند و اخبار این کانال توسط مشترکان آن در شبکههای مختلف اجتماعی اعم از مجازی و واقعی بازنشر میشود. واقعیت دیگر آن است که مطالب این کانال هم توسط افرادی که توجهی به مالکان این کانال و اهداف و استراژی کاری آنها ندارند و هم توسط کسانی که به این امور توجه دارند و بخشی از آنان منتقدان و مخالفان جدی این کانال و تیم گرداننده و حامیان مالی آن هستند دنبال میشود. برای درک بهتر وسعت اثرگذاری کانال آمدنیوز میتوان آن را با روزنامه صبح امروز در دوران اصلاحات مقایسه کرد که در هنگام تب و تاب جامعه به چاپ چهاردهم و گاهی بیست و یکم میرسید. این را مقایسه کنید با دوران حاضر که تعداد واقعی تیراژ پر مخاطبترین روزنامه موجود بنا به اظهارات خصوصی و عمومی کارمندان آن به ۱۰هزار نسخه نمیرسد.
پیرو این وضعیت سوالات زیادی در بین فعالان سیاسی و مردمی که پیگیر اخبار سیاسی ایران هستند مطرح میشود که جریان چیست؟ چه کسانی قرار است جایگزین حاکمان فعلی ایران را بگیرند؟ آیا آمدنیوزیها بر تحولات فرآیند سقوط و فروپاشی جمهوری اسلامی اثر اصلی را خواهند گذاشت؟ آیا قرار است ریستارتیها و آمدنیوزیها جایگزین جمهوری اسلامی شوند؟ باید ترسید و اجتناب کرد، بیتفاوت بود یا از آن استقبال کرد؟
تغییر رژیم سیاسی حاکم نیاز به آلترناتیو دارد
قدرتهای بزرگ جهانی همواره در کشاکش رقابت و دشمنی برای تحکیم موقعیت خود و دستیابی به منافع جدید تلاش میکنند بر ساختار سیاسی کشورهای دیگر اثر بگذارند. هرچه کشورها کوچکتر باشند و به مرزهای خود یا رقیب نزدیکتر باشند، این تلاش برای اثرگذاری افزایش مییابد. در مورد کشوری مانند ایران که دروازه اتصال دنیای غرب و شرق است، نیمه شمالی ساحل خلیج فارس و تنگه هرمز را در دست دارد، همسایه یک قدرت اتمی(پاکستان)، نزدیک مرزهای یک ابرقدرت(روسیه)، مداخلهگر در مرزهای مهمترین پایگاه نظامی آمریکا(اسرائیل)، همسایه و رقیب رهبر جهان عرب و جوامع سنی مذهب(عربستان)، همسایه کشورهای زاینده بنیادگرایی اسلامی و تروریسم اسلامی(افغانستان، پاکستان، قطر، امارات) و قدرت موشکی و نظامی مسلط به شاهراه انتقال انرژی(نقت و گاز) در جهان است، میل به دخالت زیاد و سابقه تاریخی این دخالتها مفصل است. کشورهایی مانند چین و روسیه به دلیل آنکه در بین مردم ایران منفور هستند و امکانات اثرگذاری اجتماعی ندارند با رژیم حاکم بر ایران مراوده دارند و کشوری مانند آمریکا که مرداودات کم و محدود با رژیم ایران دارد سعی بر اثرگذاری روی مردم و سرمایهگذاری روی رژیم آینده ایران دارد. آمریکا برای افعانستان کرزای را ساخت و پرداخت کرد و شکی نیست برای ایران نیز چنین برنامهای وجود دارد.
این اقدامات قدرتهای جهانی قابل نقد اخلاقی یا نقدهای ایدهآل گرایانه نیست، زیرا واقعیت حاکم بر روابط بینالمللی این است. مشکل اصلی آن است که در ایران آلترناتیوی برای حکومت فعلی وجود ندارد. شاید این آلترناتیو در آینده ساخته شود و شاید نشود. فعلا این آلترناتو وجود ندارد. هر امکانی توسط جمهوری اسلامی بیرحمانه سرکوب شده است و در حال حاضر هر فعال سیاسی ایرانی میداند که بیرحمانهترین رفتار نظام علیه هر فرد یا هر گروه سیاسی است که امکان داشته باشد به سمت ایجاد هژمونی سیاسی یا همهگیری حرکت کند. مقامات امنیتی، نظامی و حاکمان ایران میدانند مادامی که جلوی ایجاد نطفههای سازماندهی و هژمونیسازی را بگیرند برنامه تغییر رژیم توسط قدرتهای خارجی را به تاخیر خواهند انداخت. اما این راهکار دائمی نیست.
دلیل اول آنکه مردم ایران و فعالان سیاسی مخالف حاکمیت چنان فروپاشی نظام را نزدیک حس میکنند که در حال حاضر مهمترین دغدغه و تمرکز آنان اندیشیدن به راهکارهایی است که این مانع را دور بزند. هزینههای آن را میسنجند و برای آن چارهجویی میکنند.
دلیل دوم پایان یافتن صبر کشورهای منطقه، آمریکا و متحدانش از دست جمهوری اسلامی است. دخالتها حکومت ایران در لبنان، سوریه، عراق، افغانستان و یمن که همواره منجر به جنگ و بی ثباتی منطقه شده است همزمان صدای مردم این کشورها و حکومتها را درآورده است. دشمنانی که جمهوری اسلامی برای خودش ساخته است فهمیدهاند که جمهوری اسلامی دیگر آن حکومت سابق نیست و ایران نیز دیگر آن کشور سابق نیست. اصرار خامنهای و نظام به گردنکشی و لجاجت باعث شد که تحریمهای بینالمللی و اقتصادی اعمال شود و سستی و ضعف این نظام آشکار شود. تحریمها بانکی و نفتی هنوز اعمال نشده است ولی سیستم اقتصادی ایران به کلی مختل و در حال فروپاشی و عبور از نقطه غیرقابل بازگشت است. جمهوری اسلامی بدون جنگ نظامی در حال فروپاشی است.
برنامه تغییر رژیم ایران دیگر قابل تعویق نیست، زیرا این برنامه کلید خورده و در حال اجرا است. بهتر است گفته شود برنامههای تغییر رژیم در ایران آغاز شده است. جمهوری اسلامی به قدری ضعف و منزوی شده که هر قدرت منطقهای نیز آشکارا با آن در افتاده است. شاید جمهوری اسلامی به اتکای موشکها و نیروهای نیابتی خودش را قوی میپندارد و شاید مانند جنگ هشت ساله ایران و عراق دنبال یک پیروزی بزرگ است تا بتواند به پشتوانه آن سر میز مذاکره بنشیند و امتیاز از دست ندهد، ولی اشتباه بودن این سیاست در زمان جنگ منجر به نوشیدن جام زهر بعد از ویرانی کشور شد. اکنون نیز جمهوری اسلامی شرایط بقای خود را از دست داده چه رسد به شرایط دستیابی به یک پیروزی منطقهای بزرگ.
بهترین فرصت برای جمهوری اسلامی در دولت باراک اوباما مهیا شد که با لجاجت و توهم قدرت شخص رهبر ایران از دست رفت. حالا آن فرصت تبدیل به بدترین تهدید در تاریخ جمهوری اسلامی شده است. گویی تاریخ به عقب برگشته است:
- تقریبا دیگر چیزی به اسم حکومت در معنای سابق خودش در ایران وجود ندارد و عمده تلاش نهادهای امنیتی صرف کنترل اختلاسها، باندبازیها و فروش اطلاعات نظامی و اقتصادی ایران به کشورهای خارجی شده است. بنای حکومت هر روز بیش از روز قبل شبیه به یک بنای مخروبه میشود.
- تمامی اقوام و اقلیتهای مذهبی ایران ناراضی هستند، گروههای سیاسی مسلح در مرزها مستقر شدهاند.
- عربستان و امارات که زمانی از قدرت ایران میترسیدند، حالا تهدید به کشاندن جنگ به مرزهای ایران کرده و این کار را هم کردهاند.
- سرکوبهای پیاپی سیاسی و اجتماعی و راندن و به بندکشیدن نخبگان ایرانی باعث شده مشتی افراد ناآگاه و ناتوان مدیریت کشور را به دست گیرند که تفکرشان در مذاکره و برنامه ریزی شبیه واکنش به مداحی است. اینکه مظلومنمایی کنند یا مانند سعید جلیلی در مذاکره هستهای پای مصنوعی نشان طرف مذاکره بدهند. نمایش قدرت، مظلومنمایی و تلاش برای اثبات حقانیت واهی در بین مدیران فعلی جمهوری اسلامی جای قدرت واقعی، رفتارهای عقلانی و تلاش برای کسب دستاورد واقعی را گرفته است.
- اصلاحطلبان باقیمانده اعتبار و نفوذ خود را در انتخابات ۱۳۹۲ به پای دولت روحانی قمار کردند و باختند.
- …
در این شرایط گزینههای محتمل برای آینده ایران محدود است. مرگ نابهنگام خامنهای و تلاش بخشی پر نفود از معممین و نظامیان برای جلوگیری از فروپاشی کشور، کودتای سیاسی-نظامی بخشی از چهرههای متنفد نظام علیه خامنهای و تیم تندرو اطراف او که میتواند به صورت نرم یا سخت به اجرا در آید، ورود ایران به چرخه تحریمهای بیپایان و منجر به برقراری برنامه نفت در برابر غذا،…
هر تغییر مثبتی برای مردم ایران و قدرتهای غربی مطلوب است. گشایش در آزادیهای اجتماعی(حجاب، روابط انسانی،…) افتتاح سفارتخانه آمریکا و پایان تحریمهای اقتصادی(بهبود وضعیت معیشتی)، تغییر رفتار خارجی حکومت ایران(بیرون کشیدن نیروها از سوریه و پایان دخالت در کشورهای دیگر) و تغییراتی از این دست حتی اگر منجر به گشایش سیاسی در جامعه ایران نشود امور منفی نیستند. برنامه نفت در برابر غذا نیز فرصت کافی برای تضعیف کامل نظام ایران و چاره جویی برای یافتن یا ایجاد یک آلترناتیو مورد نظر آمریکا در ایران را فراهم میکند. اما همه اینها ممکن است با یک فعل و انفعال غیر قابل کنترل دود شود و به هوا برود. اعتراضات دیماه ۹۶ و تداوم آن در سال ۹۷ چنین خطری برای جناحهای داخلی قدرت در ایران و قدرتهای جهانی است.
چنان پتانسیل اعتراضی نیرومندی در بین طبقات محروم جامعه ایران جمع شده و چنان مردم ایران از نظر اقتصادی و روانی تحت فشار هستند که هر آن ممکن است با یک جرقه نابهنگام این انبار باروت منفجر شود. اگر چنین اتفاقی بیفتد دیگر نه از استحاله درونی رژیم ایران خبری خواهد بود و نه از آلترناتیوهای در نظر گرفته شده توسط قدرتهای غربی. دخالت نظامی و غیرنظامی قدرتهای شرقی نیز نمیتواند در برابر نیروی حاصل از آزادسازی این پتانسیل اعتراضی کمکی به بقای جمهوری اسلامی کنند. عدهای میگویند ممکن است ایران سرنوشت سوریه را پیدا کند یا تجزیه شود یا سالها در جنگ داخلی گرفتار شود. همه اینها ممکن است؛ اما ترس از این اتفاقات، برای گرسنگان نان و آب نمیشود. هر آنچه ممکن بوده با سوریهای شدن ایران بر سر مردم ایران بیاید همین حالا بدون شلیک یک گلوله در حال اتفاق افتادن است.
نمیتوان دقیقا ادعا کرد مالکان آمدنیوز به چه قدرتهای منطقهای و جهانی در ارتباط هستند؛ اما اگر هم قدرتی مانند آمریکا به آن علاقه نشان دهد تنها به عنوان یک ابزار اورژانسی برای مدیریت وضعیت در یک شرایط غیرمترقبه است و نه بیشتر. اگر قبل از اجرای هر برنامه قابل کنترلی و به ثمر رسیدن آن اعتراضاتی شبیه به اعتراضات دیماه۹۶ در ابعاد گسترده روی دهد و جمهوری اسلامی را ساقط کند در آن زمان لازم است که راهی برای مدیریت نسبی یا حداقلی برای تاثیرگذاری روی این مردم خشمگین و انکار شده وجود داشته باشد. از اصلاحطلبان کاری ساخته نیست چون این معترضان را کرکس نامیده و آنها را یک خطر برای منافع خود میدانند. احمدینژاد بر تلاشهای خود افزوده است تا خود را به عنوان امکانی برای رهبری این نیروی معترض به دیگران یادآوری کند. روشنفکران ایرانی هیچ نفوذی روی این جریان ندارند و فقط شاید در آینده با حضور میدانی خود در این اعتراضات بتوانند اثرگذاری محلی و محدود روی آن داشته باشند. فعالان سیاسی از طیف لیبرال تا مارکسیست اثری بر روی نیرویی که میتوان آنرا دوزخیان نامید ندارند. اثرگذاری از طریق رسانه بیاثر مینماید زیرا آن اثری که میتوانسته گذاشته شود تابحال باید گذاشته میشده و از آن مهمتر مردمی که در خیابان مشغول انقلاب و قیام هستند فرصت نگاه کردن میزگرد و گفتگوی میهمانان سیاسی رسانهها را ندارند.
یک آلترناتیو سیاسی یا یک منبع خبری بیرقیب؟
مردم در حال حاضر عطش خبر دارند اما چه اخباری؟ گرانی، قیمت دلار، اخبار فساد و دزدی، اخبار اعتراضات، اخبار پشت پرده، اخبار بیسانسور، اخبار سریع، اخباری به زبان عامیانه و قابل فهم. ادبیات محافظهکارانه رسانههای فارسیزبان و آنچه به زبان فعالان سیاسی و روشنفکران ایرانی میآید برای مردم عادی نه مورد پسند است و نه قابل فهم. اخبار این رسانهها معمولا بیات و کاملا جهتدار و سانسور شده است. مردم و خود فعالان سیاسی جایی را میخواهند که با یک نگاه به آن همه اخبار و شایعات را به صورت یکجا و پشت سر هم به دست بیاورند. هر گروه، خبرگزاری و رسانهای که بتواند این نیاز را تامین کند و در یکی از اعتراضات مانند اعتراضات دیماه که از این به بعد فرم غالب اعتراضات در ایران خواهد بود عملکرد خوبی داشته باشد میتواند با آمدنیوز رقابت کند و نیز با کاهش خطاها و حذف اخبار دروغ و شایعات غیر مستند عملکرد بهتری از آن ارائه کند. فعلا آمدنیوز رقیبی ندارد و برای همین باعث شده است به چشم چیزی بیشتر از یک کانال خبری به آن نگاه شود.
از منظر قدرتهای منطقهای مخالف جمهوری اسلامی(مثلا عربستان) آمد نیوز ابزاری است برای فشار بیشتر به رقیب و دشمن. بخشی از همان پولی که خرج تحصیل و حمایت فعالان سیاسی مخالف میشود یا خرج مسلح کردن گروههای ناراضی سنی و عرب، خرج هر رسانهای میشود که با جمهوری اسلامی مشکل دارد. از منظر ابرقدرتی مانند آمریکا نیز آمدنیوز فقط و فقط یک ابزار اورژانسی است، یک ابزار هر چند ضعیف برای روز مبادا در جعبه ابزاری که همه نوع ابزاری در آن هست. از قویترین نیروی نظامی جهان گرفته تا اهرمهای اقتصادی، نهادهای مالی جهانی، دستگاههای امنیتی و جاسوسی و نظامی، و سرمایهگذاری احتمالی برای تقویت یا ایجاد یک اپوزیسیون مطیع و مطلوب خود در سالهای گذشته تا بسیاری چیزهای دیگر. در یک جعبه ابزار بعضی ابزارها ابزارهای بادوام و قدرتمند هستند، بعضی ابزارها برای ظریفکاری هستند؛ معمولاً در جعبه ابزارها چند عدد میخ، آهن و سیم برای روز مبادا نیز وجود دارند که گاهی هرگز به کار نمیآیند و گاهی برای یک موقعیت و مشکل اورژانسی بسیار کار راهانداز هستند.
اینکه آمدنیوزیها تلاش دارند از خود چیزی بزرگتر و مهمتر نمایش دهند رفتاری مرسوم در بین اغلب نیروهای اپوزیسیون است. اینکه عدهای ترس از آنکه ممکن است ریسارتیها و آمدنیوزیها آینده سیاسی ایران را رقم بزنند را بهانه کردهاند تا تغییر نظام حاکم بر ایران را اتفاقی منفی و مخرب نشان بدهند نیز از طرف کسانی که سالها امکان انحصاری فعالیت داشتهاند(اصلاحطلبان) غافلگیرکننده نیست. سالها حاکمان ایران همه رفتارهای خود و همه ناکامیها را با اضطرار و ترس توجیه کردهاند. طبیعیست افرادی که سالها با این حاکمان کار کردهاند ناخودآگاه یا عمداً به همان شیوههایی متوسل شوند که مدعی تلاش برای اصلاح یا کنارگذاشتن آنها هستند.
عزت رحمانی
من منتظر موضع فعالان خیابان و پلاتفرم دموکراتیک جنبش ها و خلق های ایران (پدجخا) در رابطه با آمدنیوز بودم و از اینکه میبینم موضع منفی و انتقادی وجود دارد خوشحالم، اما لطفاً دربارۀ جناب آقای امین قضایی هم توضیحی بدهید که همزمان هم با نشریۀ «کمون» متعلق به پدجخا همکاری میکند و هم با آمدنیوز! یک جای کار انگار می لنگد!
(لطفاً این کامنت را سانسور نکنید و به آن جواب بدهید، این مسئله میتواند خود بنده و نیز افراد بیسار دیگری را در درون کشور نسبت به خیابان و پدجخا بدبین کند.)
دوست گرامی
خیابان یک جنبش کاملا مستقل است و متشکل از افراد و گروههای اتونوم که حوزهی فعالیت خود را مستقلا ولی در تناسب با خط مشی خیابان انتخاب میکنند. خیابان در رابطه با عملکرد همراهانش خارج از جنبش خیابان مسئولیتی ندارد از این لحاظ که خیابان ساختار سازمانی ندارد. امین قضایی هیچ گونه همکاری و ارتباطی با خیابان ندارد. موضع ما در برابر آمد نیوز این ارت که آنرا یک جریان بشدت ارتجاعی و مرکزگرا دانسته و جزئی از پروژهی تغییر رژیم بطرز پروآمریکایی است، و ما بشدت با آن مخالف هستیم، و حتی خود را موظف به مقابله با آن میدانیم.
ببینید دوست گرامی ما چون خیابان از ابتدا منتقد جریانات ارتجاعی ای نظیر آمدنیوز بودیم. متاسفانه گویا قرار بوده که امین با نشریه کمون همکاری کند که این به دلیل عدم جریان شناسی رفقای پلاتفرم در خصوص عناصر فرصت طلب بود. اگر شخصاً ار ابتدا می دانستم حتماً به رفقا گوشزد میکردم چه که این فرد را سالهای ۸۵ و ۸۶ میشناسم.
ولی به هرحال ما چون خیابان پلاتفرم را سازمان و جریانی رفیق میدانیم، اما شاتباهات ایشان پای خودشان است و ما پاسخگو نیستیم.